جدول جو
جدول جو

معنی رضا اصفهانی - جستجوی لغت در جدول جو

رضا اصفهانی
(رِ)
یا رضای اصفهانی، میرزاسیدرضا. از سادات حسینی اصفهان و در کمال زهد و تقوی بسیار خوش صحبت بود. در عهد شاه سلطان حسین به منصب نقابت منصوب و هم در آن زمان به اجدادش محشور شد و گاهی شعر می گفت، این دو بیت از او مسموع و ثبت شد:
هرگه که چشم مست ترا یاد می کنم
خاموش می نشینم و فریاد می کنم.
اشکم ببین ز دیدۀ بیتاب می رود
تا چشم کار می کند این آب می رود.
(از آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 181). و رجوع به فرهنگ سخنوران و نگارستان سخن ص 32 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ)
رضی اصفهانی. سامی گوید: آقا رضی از مردم اصفهان بود و برای گردش و سیاحت به هندوستان سفر کرد و در بازگشت به سال 1024 هجری قمری درگذشت. بیت زیر از اوست:
در فراق تو خیالی است تن بی جانم
که چو فانوس به تحریک نفس می گردد.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
صاحب صبح گلشن ابیات زیر را از او آورده است:
نه هرکه چهره برافروخت از غم آزاد است
که سرخ رویی گل از طپانچۀ باد است.
نخواهم زیست چندانی که بازآرد پیامش را
وصیت نامه ای بر بال مرغ نامه بربستم.
(از ص 178).
آذر نیز سه بیت زیر را از وی درج کرده است:
از خدا قرب خود آن روز که می خواست رقیب
کاش آزادی ما نیز تمنا می کرد.
بجان آید دلم از ناصبوری
نصیب جان دوری باد دوری.
شد زین دو سه روزه رنجش تو
از ما دل روزگار خالی.
(از آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 181). رجوع به فرهنگ سخنوران و تذکرۀ حسینی ص 134 و 133 و صبح گلشن ص 178 و ریحانه الادب ج 1 صص 24-25 و سرو آزاد ص 31 شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
اصفهانی. محمدابراهیم مشهور به قصاب. متوفای 1226 هجری قمری از گویندگان اصفهان بود. بیت زیر از اوست:
تا کی بود به حسرت چشمم به راه ماهی
یارب مباد هرگز چشم کسی به راهی.
(از قاموس الاعلام ترکی) (فرهنگ سخنوران).
رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
لغت نامه دهخدا
(یِ اِ فَ)
از شعرای ایران و از اصفهان بود علاوه بر شعر در هنر نقاشی نیز استادی چیره دست و نامی بشمار میرفت و به ’زمانای نقاش’ معروفیت داشت. او در سال 1112 هجری قمری در قید حیات بود. مثنوی و دیوانی از وی باقی مانده و بیت زیر از اوست:
گر وحشیانه از روش خلق می رمم
عذرم بسی بجاست که مردم ندیده ام.
و رجوع به صبح گلشن ص 170 و 191 و روز روشن ص 271 و ذریعه ج 9 ص 347 و 406 و آتشکدۀآذر ص 176 و تذکرۀ غنی ص 62 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و ریحانه الادب ج 2 ص 65 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ اِ فَ)
ابن رئیس حسین رویدشتی اصفهانی. وی از اهالی رویدشت، از محال اصفهان بود و در قرن یازدهم میزیست و او را اشعاری است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 757 بنقل از تذکرۀ نصرآبادی فصل 9 ص 247)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
یا رضای اصفهانی، میرزا رضا صفاهانی. طبعش معروف رضای شاهدان تازه مضامین و نادره معانی:
ز بس پر شد به یاد لعل جان بخشی دل تنگم
صدای آب حیوان می کند گر بشکند رنگم.
تار و پود بسترش از رنگ وبوی گل کنید
آن بدن یک پیرهن از برگ گل نازکتر است.
(از صبح گلشن ص 176).
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی و فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا